طنز | گربهی مرحوم
به گزارش سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا، به تازگی یکی از کاریکاتوریستهای معروف، گربه اش را از دست داد و خبر مرگ این گربه مظلوم! را در اینستاگرام اعلام کرد که باعث شد موجی از همدردی و تسلیت از سوی سلبریتیهای زن و مرد این مرز و بوم روانه ایشان شود. سلبریتیهای عزیزی که در هر حادثهای با اظهار نظرهای عمیق و کارشناسانه، مرزهای علم و دانش را جا به جا میکنند این بار هم این چنین دیدگاههای فوق العادهای از خود خارج نمودند:
بازیگر و نویسنده مرد: «ای وای! همه این سالها زندگی و رفت و آمدت رو بر مبنای این بچه تنظیم کرده بودی.» یعنی احتمالا این آقا بر اساس تایم دستشویی این توله گربهی مظلوم رفت و آمد میکرده. یعنی مثلا روزی که صبحانهی مرحوم، آبکی بوده زودتر به خونه برمیگشته که بزرگوار منزل رو به گند نکشه یا مثلا وقتهایی که شادروان غذای نفاخ میخورده، مجبور بوده قرارها رو کنسل کنه تا گربه جان آروغ بزنه و یه وقت دل درد نگیره پیشی مظلوم!
بازیگر زن: «مشا بهترین بابا و مامان رو داشته. امنترین جای جهان بغل باباش بوده و هست.» این بزرگوار علاوه بر اشاره به احترام به جایگاه والای پدر و مادر و این که نهاد خونواده امنترین جا واسه بچه هاست دانش فلسفه رو هم جلو برده. یعنی طبق تئوری ایشون گربهها نمیمیرند بلکه زنده اند و احتمالا پیش والدین شون غذا میخورند هنوز! ولی خوب ما، چون دانش این خانم باسواد رو نداریم نمیفهمیم.
بازیگر زن: «بالاخره رفت.» احتمالا مشای مرحوم دورهای از بیماری سخت رو سپری کرده بوده. شدت بیماری هم به قدری بالا بوده که این خانم محترم انتظار مرگ مرحوم رو داشته که خوب حالا به انتظارش رسید. خیالت راحت شد خانم سلبریتی! گربه مظلوم رو به کشتن دادی رفت. بابا یه تسلیتی چیزی!
ایشون در ادامه بیانیه گهربارشون فرمودند: «مطمئن بودم زندگیش رو از لحظههای خوب پر کرده بودید. آرزو میکنم جای این حیوونها بودم تا وقتی میمیرم کسی از من خاطره بد نداشته باشه»، ولی خیلی بد میشد اگه این خانم جای این گربه بود! چون دیگه نمیتونست این نقشهای طلایی! رو بازی کنه و ما از بازی فوق العادش لذت ببریم. نهایتا باید سر کوچه تو زبالهها میدیدیمش یا مثلا جلوش آشغال مرغ پرت میکردیم!
خانم بازیگر: «ای وای» مصیبت به قدری برای ایشون سنگین بوده که نتونسته بیانیه صادر کنه و سعی کرده با همین دو کلمه اوج ناراحتی خودش رو بروز بده. من هم به جای اون کاریکاتوریست از ایشون تشکر میکنم بابت همدردی عمیقش؛ و بعد ادامه داده: «جاش در دنیای گربهها خوب باشه» یعنی واقعا برگ همه درختان دانشکدههای فلسفه تحلیلی ریخت از این جمله. بزرگوار نه تنها به وجود نفس و روح برای حیوانات معتقده بلکه جاودانگی اونها رو هم مفروض گرفته. جا داره عزیزان متخصص فلسفه تحلیلی از ایشون دعوت کنند برای نظریه پردازی در کرسیهای آزاد اندیشی. فکر کن نشست بذارن در دانشگاه تهران با حضور آلوین پلانتینگا، ریچارد سویین برن و این خانم دولیبریتی! حتما بعد از اون جلسه از ایشون دعوت میکنن برای تدریس در هاروارد و آکسفورد!
حالا که کار به اینجا رسید اجازه بدید همین جا اعلامیه ختم این گربه مرحوم رو هم بذاریم تا علاقمندان جهت عرض تسلیت به بازماندگان، حضور بهم رسانند:
بدین وسیله اعلام میشود مراسمی جهت شادی روح مرحوم مغفور، شادروان «مِشای عزیز» در جمعهی آتی و در خانهی هنرمندان برگزار میشود. حضور شما عزیزان مایه تسلّی غم جانکاه بازماندگان خواهد بود. لطفا اگر گربه دارید حتما با خود بیاورید. چون قرار است به جای خرما و حلوا، استخوان مرغ و کله ماهی خیرات بدهیم که به روح آن عزیز تازه گذشته هم برسد. ان شاء الله بعد از مراسم خانه هنرمندان، مراسم دیگری هم در سطل زبالههای سطح شهر که موطن اصلی مرحوم بود برگزار خواهد شد تا گربههای ول گرد هم فیض حضور در مراسم دوست مرحوم شان را از دست ندهند. راستی به هیچ عنوان با خودتان سگ نیاورید؛ مرحوم از سگ میترسید، روحش معذب میشود.
با تشکر، پدر مِشای مرحوم/918/ی702/س
علی بهاری